انسانشناسی (مبانی معرفتی نهضت علمی - 2)
انسان شاهکار خلقت، نماد و نشان قدرت و عظمت حق تعالی است. باید دانست که نوع نگاه به انسان و نوع انسانشناسی رابطه مستقیم با نوع زندگی و نظام آن و همچنین تمدن و فرهنگ دارد. یعنی هر نوع انسانشناسی نوعی خاص از تمدن را رقم خواهد زد.
پس لازم است برای ایجاد بهترین تمدن - تمدن الهی - بهترین نوع شناخت نسبت به انسان را حاصل کنیم و از دریچه این انسانشناسی، نهضت علمی را رقم بزنیم.
انسانشناسی (مبانی معرفتی نهضت علمی - 2)
1- چرا باید انسان را بشناسیم؟ انسانشناسی در ایجاد فرهنگ و تمدن و زندگی، از اهمیت بالایی برخوردار است. به طوری که موضوع علم و حکومت و نظام زندگی و ... انسان است.
محور خلقت عالم هستی، انسان است. انسان معجونی است از همه عالَم هستی. همه عالَم هستی در انسان خلاصهشده و انسان عصاره خلقت است. به عبارت دیگر انسان جامع همهی عوالم هستی است.
انسان شاهکار خلقت، نماد و نشان قدرت و عظمت حق تعالی است. باید دانست که نوع نگاه به انسان و نوع انسانشناسی رابطه مستقیم با نوع زندگی و نظام آن و همچنین تمدن و فرهنگ دارد. یعنی هر نوع انسانشناسی نوعی خاص از تمدن را رقم خواهد زد.
پس لازم است برای ایجاد بهترین تمدن - تمدن الهی - بهترین نوع شناخت نسبت به انسان را حاصل کنیم و از دریچه این انسانشناسی، نهضت علمی را رقم بزنیم.
2- انواع انسانشناسی:
همواره در طول تاریخ دو نوع نگاه به انسان وجود داشته و شیوه و نظام زندگی و شریعت در هر زمان - چه حق و چه باطل- مبتنی بر آن تعریف از بشر، طراحی و ارائه و اجرا می شده است. چرا که همیشه بشر، شناختی از خود ارائه میدهد تا بتواند بر اساس آن، زندگی خود و دیگران را سامان دهد. (دقت شود)
در عصر حاضر نیز، تفکر غربی و تمدن مدرن مبتنی بر نوعی خاص از انسانشناسی به وجود آمده است.
أ- انسانشناسی الهی:
خداوند خالق انسان است و او را به طور دقیق و همان طور که هست، معرفی نموده تا انسان بتواند از طریق این شناخت، به معرفت حق دست یابد. این نوع انسانشناسی همواره وجود دارد. چرا که همواره حجت حق هست و شریعت حق نیز وجود دارد. پس انسانشناسی حق، همواره جریان دارد.
ب - انسانشناسی غیر الهی:
وقتی آن نوع از انسانشناسی را که خداوند متعال از سوی انبیا و اولیای خویش تبیین فرموده را انسانها نپذیرند، چون نظام زندگی برای ایجاد، نیاز به انسانشناسی دارد، پس بشر بدون توجه به وحی و حق، خود را معرفی مینماید. مطمئناً بشر بدون کمک وحی و حق نمیتواند خود را بشناسد و راه به خطا خواهد برد.
3- انسانشناسی غیر الهی و جایگاه آن در عصر حاضر:
پس از قرون وسطی و دوران رنسانس، بشر با ارائه معرفت جدیدی نسبت به خود، پا به عرصه وجود گذاشت و مبتنی بر اندیشههای فلسفی (فلسفه به عنوان تبیینکنندهی این اندیشههای جدید)، شریعتی نو طراحی کرد و تولید نمود و به آن قابلیت اجرایی داد و افقی جدید در تاریخ بشر گشود و عالَمی خاص برای بشر به وجود آورد که بر همه بشریت سیطره یافت.
انسان مدرن، موجودی است که بجای حق تعالی نشسته و به دنبال حاکمیت بلامنازع در جهان است و هرچه مانع این حاکمیت باشد را از میان برمیدارد. تمدن غرب، ظهور این نوع نگاه به انسان است. همه شئونات تمدن غربی اعم از اقتصاد و سیاست و فرهنگ و تکنولوژی و ... ظهورات این نوع انسانشناسی هستند.
4- ماهیت انسانشناسی الهی و جایگاه آن در عالَم و حوزه تمدنی:
انسان در نظام معرفتی و تفکر الهی، جایگاه خلیفه اللهی دارد. این انسان ظرفیت آن را دارد که خلیفه خدا در ارض و قلب او محل تجلی کل اسماء الهی گردد. انسان بر صورت خدا آفریده شده است. همچنین انسان ظرفیت مثل خدا شدن دارد. انسان ظاهر و باطن- جسم مادی و عنصری و روح مجرد و روحانی- دارد که این دو ارتباطی خاص باهم دارند..
همه وجود انسان خصوصاً روح با حضرت حق ارتباطی خاص دارد، انسان عین ارتباط با حضرت حق است و وجود انسان تجلی حق در عالَم هستی است.
انسان از همان ابتدا انسان بوده است. روح انسان همچون حق تعالی در همه عوالم هستی حضور دارد و عین حضور و حیات است. انسان حقیقتی است از ملک تا فوق عرش الهی؛ انسان دارای ابعاد و وجوه مادی، برزخی، قیامتی و فوق قیامتی است و همهی این مراتب را همواره حضور دارد (دقت شود). روح انسان، موجودی مجرد، فوق زمان و مکان، جامع کمالات معنوی و حضورش در همهی عوالم هستی به تمامه است.
ظهور روح انسان، در عالم طبیعت، در بدن مادی عنصری است. توجه او به هر جا که باشد، آنجا حاضر است و مکان و زمان را درک میکند.
این انسان اگر عبد خدا باشد و به کمال برسد، محور کائنات خواهد بود. اینچنین انسانی، تمام زندگیاش سراسر عبودیت حق است و برای حق تعالی است.
در انسانشناسی الهی، مقام و جایگاه و وجود انسان، در دو قوس نزول و قوس صعود مورد بررسی دقیق قرار میگیرد. بدین صورت که وضعیت انسان در قوسین، انتهای قوس نزول و ابتدای قوس صعود و برعکس مورد بررسی دقیق قرار میگیرد. انسان به جایی میتواند برسد که خداوند دست و چشم و گوش او شود و بالاتر اینکه انسان چشم و گوش و دست خداوند متعال گردد. انسان، در نظام انالله و اناالیه راجعون معنا میشود.
تمدن برای چنین انسانی، تمدن و فرهنگ غنی اسلامی و الهی است. نظام زندگی انسان در همه حوزههای فردی و اجتماعی باید چنان باشد که انسان کامل تربیت شود.
انسانشناسی الهی، دریچه شناخت رب، عالَم هستی، توحید، معاد، امامت، ولایت، همه حقایق عالَم آنچنان که آفریدهشدهاند، شریعت و ... است. «من عرف نفسه فقد عرف ربه.»
علیرضا نهری
- ۹۴/۰۳/۰۴