رسالت رسل-2
چهارشنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۴، ۰۶:۱۳ ب.ظ
رسالت انبیا چیست؟
آنچه ما را بر آن میدارید که به این بحث بپردازیم آن است که دراینبین هرکدام از متفکران دیدگاه خاصی را بیا ن داشتهاند و هرکدام از این دیدگاهها ،خود نتایجی را در برداشته است. و این نظرات و نتایج حاصله ،نسبت به امامان معصوم هم کشیده شده است.و همین نظریات است که خود منجر به قبول یا ردّ نظریه ولایتفقیه میشود.
بیشک ارسال نبی برای هدایت بشر است و هدف این است که بشر را که از وطنش دورافتاده است به موطن خود بازگرداند / من از دیار حبیبم ،نه از بلاد غریب مهیمنا به رفیقان خود رسان بازم
اساساً نبی هم بدین خاطر باید معصوم باشد و باید خود از گناه و خطا مصون بماند چراکه رسالتی چنین سنگین بر گرده اوست.چراکه نبی بازندگی و سرمایه(عُمر) بشر سروکار دارد کسی از چنین فردی نمیپذیرد که بگوید این قسمت قول یا کردارم اشتباه بوده است.چه رسد به اینکه گناهکار بودنش را بپذیرند.
پس متقن است که این رسالت رسالتی سنگینی است که به عهده نبی است ولی آیا فقط با موعظه و تربیت فردی این حیات طیبه برای بشر حاصل میشود؟
امام خمینی در ضمن اهمیت مبارزه با ظلم اشاره میکند که «انبیا هم که مبعوث شدند،برای این مبعوث شدند که معنویات مردم را و آن استعدادها را شکوفا کنند که در آن استعدادها بفهمند به اینکه چیزی نیستیم و علاوه بر آن،مردم را ضعفا را از تحت سلطه استکبار بیرون بیاورند.از اول انبیا این دو شغل را داشتهاند شغل معنوی که مردم را از اسارت نفس خارج میکند ازاسارت خودش خارج کنند(که شیطان بزرگ است) و مردم وضعفا را از گیر ستمگران نجات بدهند.این دو شغل شغل انبیاست»
اگر معتقد باشیم که رسالت انبیا جز رساندن بشر به موطن خود و به حیات طیبه نمیباشد با توجه به گفته امام بههیچعنوان فقط با موعظه فردی وصرفا با خروج انسان از اسارت نفس این حاصل نشود بلکه حیات طیبه بشر آنگاه دست مییابد که جنبه دیگری از رسالت نبی را هم مدنظر قرار دهیم و آن جنبهی مبارزه با ظلم میباشد .بنا بر بیان امام خمینی، مبارزه با ظلم و استکبار بر گردهی انبیاست. به همین خاطر است که میبینیم ابراهیم علاوه بر اینکه مردم را به یکتاپرستی دعوت مینماید و آنها را از پرستیدن بت، نهی میکند همان ایشاناند که خود تبر بر دوش میگیرد و با ظلم به مبارزه برمیخیزد و این بتها را که استکبار برای منافع خود پشتیبانی میکرد با دست یداللهی خویش به خاک میکشاند.
و همینطور محمدامین(سلام خدا بر اوواهل بیت او) که از همان زمان که دعوتی آشکار بر عهده ایشان نهاده شده است، با بزرگان قریش به مبارزه میپردازد .اگر اینگونه میبود که نبی فقط به موعظه فردی بشر و بهصرف ارتقای انسان توجه داشت و به ارتقای اجتماعی – که مبارزه با ظلم از مهمات آن است_توجهی نداشت اینهمه قتل نبی در تاریخ به ثبت نمیرسید،آنها با ظالم درگیر شده بودند که جانشان برای این مستکبران گران آمد ه، آنها را به قتل میرساندند.
پس مطمئناً بیانصافی است که اینهمه تلاش نبی و رسول را نادیده بگیریم و بگوییم مبارزه به ظالمان جزء رسالت نبی نبوده است.
حال که بهوضوح رسید نبی اساساً آمده است که با ظالم مبارزه کند تا حق را جلوهگر نماید( خلوت دل نیست جای صحبت اضداد / دیو چو بیرون رود ،فرشته درآید) به تبادر این سؤال حاصل میآید که مبارزه با ظلم،چه ارتباطی با رسالت تشکیل حکومت برای نبی میتواند داشته باشد؟
باید گفت اساساً ظلم را آنگاه میتوان از بنیان نابود کرد که حکومت الهی برقرار شود.
حاکم شدن الله (حکومت الهی) است که ریشههای ظلم را سست و سپس نابود میکند،پس چطور میتوان به این قائل شد که نبی با ظالم و مستکبر باید مبارزه کند ولی تشکیل حکومت را از وظایف او ندانست؟
همین است که میفرماید«جاء الحق وزهق الباطل»
اینیک قاعده است که برای نابودی باطل و ظلم باید الله حاکم شود،اگر مهمترین وظیفه نبی را برپایی قسط و تشکیل حکومت ندانیم باید به همین حکومتها و تمدن بشری واومانیسمی دلخوش شویم که آنها خود عین باطلاند.
بنابراین باید گفت آنانی که اینچنین میاندیشند، به امری(رسالت مبارزه با ظلم) قائل اندولیکن مقدمات آن(رسالت تشکیل حکومت) را لازم نمیدانند .
و این امری است محال...
وجیهه زارعی
- ۹۴/۰۶/۲۵