«مرغ باغ ملکوتیم و یا کفتر پشت بام همسایه ؟!؟ »
«مسئله ی دفاع مقدس علاوه بر این که یک آزمون بزرگ بود برای ملت ایران آزمونی هم بود برای بروز استعدادها ،مثلا فرض کنید شهید حسن باقری یک جوان بیست و چند ساله بلا شک یک طراح جنگی است.یک انسان ،یک جوان از کجا شروع کرد که به این جا رسید؟در چه مدتی به این جا رسید؟این عجیب نیست ؟این معجزه نیست ؟این معجزه ی انقلاب است.امام خامنه ای 25/9/92»
هرچند دفاع مقدس در برابر تجاوز نظامی به خاک میهن اسلامی به پایان رسید اما نهضت دیگری در متن انقلاب اسلامی آغاز شده است که مسلسل ها را به قلم تبدیل کرده و هنوز معجزه ی انقلاب جوانان و نوجوانانی را تربیت کرده که به امر ولی خویش لبیک گفته و پا در این عرصه ی نبرد نهاده اند.یادداشت هایی که در ستون «معجزه ی انقلاب» خواهید خواند، نمونه ای از ظهور همین استعداد هاست:
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود به کجا می روم آخر ننمایی وطنم
خویشتن را گم کرده ام دراین دیار بی سر و سامانی ، برای چه پا نهادم به این دنیای محدود ، هدفش چه بوده که اینجا سکنی داده مرا و این دو سؤال است که رهایم می سازد از خاک و سیر می دهد جانم را به سوی افلاک از کجا ؟
به کجا؟
و جز پاسخی واحد در کنکاش وجود برای این دو سؤال نخواهم یافت: ..الله..(انّا لله و انّا الیه راجعون)
و چقدر عاقلانه است اعمال این انسان خاکی در مسیر رسیدن به آنجا که باید (!) ، هر نبایدی را جامه ی عمل می پوشاند بی آنکه بداند که باید با ، یَدِ عشق حجاب بدرد از میان خود و حقیقت خود .
هدف چه بوده ؟!
آیا زیبایی و خود نمایی جسم ، مقصود او بوده از خلقت من !؟!
و اگر چنین بوده در مسیر زیبا جلوه دادن جسم ، ابزارم لباس هایی در طرح و رنگ های مختلف است و یا شاید ابزارهای آراستن مو و صورت و یا شاید هم با بهترین نوع ماسک صورت بتوانم به این هدف دست یابم . در این صورت اما حکمت خداوند متعال است که زیر سؤال می رود و هدف ، آراستن جسم بوده یا ...
و اگر این محدودی هدف بوده است چگونه توان انسان را اشرف مخلوقات نامید ؟!
پس دگر آیا تفاوتی هست انسان و گل ها و پرندگان رنگارنگ را ؟!؟
هرگز هدف خداوند حکیم این ها نبوده و نیست ! و عجبا از این انسان خاکی دور افتاده از حقیقت ..می آراید جسم را بی هیچ توجهی به بی سر و سامانی روح .
اشرف مخلوقات است اما هنوز نادانسته که شرافت وجودش از برای چیست !
آیا برای زیبایی جسم است که این چنین آدمیان در سبقتند از برای خود نمایی ؟!
و عین جهالت است که شرافت وجود نامحدود انسان را محدود کنیم در جسم .
حقیقتی است در پس این جسم محدود ، بسیار فراتر از آنچه که در ذهن ما بگنجد.
و این آیه اتمام حجتی است برای فرشتگان تا در مقابل وجود نامتناهی انسان به خاک افتند .
« و نَفَختُ فِیهِ مِن روحِی »
و از روح خود در وجود آدمی دمیدم .
و این یعنی آنکه انسان ظهوری است از ذات باری تعالی .
مقصود از انسان جسم نیست بلکه روح پر عظمت اوست که انسانیت را در مراتب ظهور آنچه که از حقیقت در او دمیده شده است در عالم هستی به اجرا در می آورد . پس کمال انسانیت آن است که آنچه از او در ما دمیده شده است را خوش امانت داری کرده و همانگونه به صاحب خویش بازگردانیم.
حال ، آدمی را آنگه که به این خاک تیره و تار فرو نشاندند حجاب ها و پرده هایی بر روی این حقیقت گمارده شد و چون حقیقت دمیده شد در وجود انسان به صورت اسماء الله ظهور یافت. و این حجاب ها نیز مانع ظهور اسماء الله می شوند و در واقع بازگشت به کمال انسانیت که جامع اسماء الله است در گروِ دریدن این حجاب هایی است که حائل گشته میان روح انسان و حقیقت وجودی او ، پس آدمی در این دیار مکلّف است در مسیر رسیدن به اصل خویش و آن حقیقت پنهان وجودش گام بردارد و حجاب بدرد تا وصال به معشوق حقیقیِ جان که خود حقیقت به تمام معنای عشق است .
پس مقصد اوست و مقصودی جز این حقیقت برگزیدن خطاست .
پس مباد که خطر این خطا را به جان بچشانیم و عملی جز در مسیر سیر إلی الله انجام دهیم .
اسوه ای نیکو در این مسیر ، برای سالکین إلی الله که مسلماً نابی اتصال این الگو و قدم نگذاشتن جا پای آن هرگز نتوانند مقصد و مقصود حقیقی جان را درک کرده و از شربت شیرین وصال نوشند و این اسوه «باطن امام» است ؛ چرا که باطن امام جامع اسماء الله است و کمال انسانیت .
پس که تواند انکار نماید وجود امام را ..
در سیر إلی الله اصل وجود ما و کمال انسان که در طلب آنیم و در پی آن نیز می گردیم ، باطن امام است . و مباد از یاد بریم که در این ره خطر بسیار است و بی امام ، مقصود وجود تاریکستان ..
به قلم فاطمه جوانی دانش آموز 16 ساله
- ۹۴/۰۷/۲۳