اینجا کربلاست و عاشورا در جریان..
« و توای مدعی گمان مبر که عاشورا روزی است در
میانروزها و کربلا شهری است در میان شهرها»، عاشورا و کربلا رایت حضرت حق
است که از ارض سفلی تا عرش اعلی فریاد ولایت سر میدهد.؛ و کجایند حسینیان
که نوای هل من ناصر ینصرنی حسین علیهالسلام را که در سراسر زمان طنین
انداخته و زمین را به لرزه درآورده لبیکگویند و بر همگان بنمایند که
اینجا کربلاست و عاشورا در جریان..
هر آنکه بینگارد که تا سال 61 هجری و
حضور در خیل امام حسین علیهالسلام، زمان، حجاب گشته و عاشورا محجوب زبان
بربندد و هشیار باشد که یزیدیان نیز چنین بودهاند و نهفقط یزیدیان سال
61 هجری بلکه تمام آنان که مبنای زندگیشان بر پایهی غیر ولایت است در
خیل شیاطینیاند که در لباس انس ظاهر گشته و بر اصل وجود خویش ـ که امام
است ـ شمشیر کشیدهاند، پس ای اهل عالم گوش بسپارید به نغمهی یومُ
العاشورا و ارضٌ کربلا.. میشنوید؟! تمام هستی بر این اصل (ولایت) اذعان
دارند و این انسان همچنان از ولایت غائب است
و این نغمهی مصداق اتم ولایت، حضرت ثارالله است که در گوش جانها منادی توحید گشته و عالمیان را از ماسوا الله غائب میکند و تبیین میکند که قیام عاشورا و بر جان خریدن آن مصائب عظمی تنها برای اقامهی ولایت الله بوده و بس؛ و ولایت الله محیط بر تمام آنچه است که
از اهداف قیام عاشورا خوانده میشود؛ چنانچه در پرتوی آن امر به امروف و نهی از منکر که جز امر به متابعت از ولایت الله و ممانعت از حاکمیت ولایت طاغوت نیست، معنا میگیرد.(با دقت در این تعریف متوجه آنکه سایر تعاریف در ظل این تعریف است خواهیم شد.)
چنانچه که نماز و عبادات نیز با ولایت معنا میگیرد. چراکه روح تمام عبادات ولایت است و عبادت، بیروح ولایت یعنی اقتدا به شمر ابن ذیالجوشن ملعون که هم نماز میگذارد (!) و همروی به قبله داشت (!) و این در نظر ظاهربینان عجیب مینماید که چگونه انسانی (!) مؤمن (!) از سر جفا سر از تن امام جدا میکند.. ولیکن متمسکان به حبلالله خوب میدانند که روح نماز، ولایت است و روح قبله، امام؛ و اینان از جفای آن ملعون لشگرش هیچ در شگفت نمیمانند چراکه خوب میدانند این ملعون و مقتدایانش نه نماز میفهمند و نه قبله و مگر میشود در مقابل امام که اصل نماز و باطن کعبه است، صف آراست و ادعای عبادت داشت و اینجاست که لرزه بر جانها میافتد که چندین نماز در صف امام حسین علیهالسلام گذاردیم و چندین نماز (!) در صف شمر؟!
و وااسفا که چه بسیارند جانهایی که هنوز طعم ولایت نچشیدهاند و مدعی ایماناند!
(و آی ای شیعیان گمان مبرید که گر نام شیعه بر خود نهادید ولایت فهم کردهاید و از اهل ایمانید به خدا قسم که اگر به فهم ولایت رسیده بودیم سامانی آنسان که شایستهی شیعه است ملموس در زندگیها بود ـ چراکه تمام امور زندگی با ولایت تنظیم میشود ـ چنانچه غایتش را در ظهور حضرت ولیالله اعظم میبینیم..)
حال با توجه به آیات الهی میتوان هدف از نهفقط قیام عاشورا بلکه تمام قیامهای قائم بهحق که تماماً در پی وصول عالم بهغایت وجود، انسان کامل که مظهر تام ولایت است را دریافت و چقدر این واژه (ولایت) بر دلها غریب مینماید هرچند که شاید بر زبان آشنا باشد و بهراستی چیست این ولایت که اساس شالودهی ایمان است و بنیاد مؤمن؟ همانکه در طول تاریخ بارها به حجاب رفته و جز وقایعی چون عاشورا نتوانستند پرده از آن بدرند و بهیقین اگر حیاتم جز در عصری بود که در چند دههی اخیر آن واقعهای از جنس عاشورا تاروپود عالم را به لرزه درآورده هرگز کس توان فهم ولایتی که قرنهاست به حجاب رفته را نداشت. حال به لطف این واقعه که به لسان علمدار آن امام خمینی رحمتالله علیه « پرتویی از قیام عاشورا و انقلاب عظیم الهی آن است، درک حقیقت ولایت و حاکمیت نظامهای الهی بر انسان حق جو بسیار آسان میشود پس برای درک ولایت لازم است که بر مصداق تام آن (انقلاب اسلامی) نگاهی چند بیندازیم تا که مباد در تشخیص حق و باطل آنچنان دچار خطا شویم که چونان شامیانی که با دیدن سربریدهی امام حسین علیهالسلام بر فراز نیزه و اسارت خاندان رسولالله صلیالله علیه و آله هلهله سر دادند و رقص و پایکوبی کردند 1 رفتار نماییم و به خیال خام خویش از حاکم حق (!) یزید ملعون حمایت کنیم. آخر ای کوردلان کجای برپادارندهی ولایت طاغوت و جفا کننده بر حق مطلق، امام حسین علیهالسلام و خاندان ایشان، حق است که چنین غرق در گمراهی گشتهاید و ملعونی از جنس آتش را به خاندان پیامبر رجحان میدهید. پس چشمباز کنید و بشناسید حق و باطل را که« اگر بصیرت نداشته باشید، دوست را نشناسید، دشمن را نشناسید یکوقت میبینید که آتش توپخانهی تبلیغات شما و گفتوگوی شما و عمل شما بهطرف یکقسمتی است که در آن دوستان مجتمعاند نه دشمنان »2
آری این انقلاب عظیم الهی آنچنان جایگاهی دارد که عدم درک آن بهمثابهی قدرنشناسی خاندان پیامبر صلیالله علیه و آله است. چنانچه که غفلت از صراط انقلاب اسلامی بهمنزلهی غفلت از صراط مستقیم ولایت است و بهموجب تأخیر در مقصد نهایی آن (ظهور ولایت) و از همین است که امام خمینی رحمتالله علیه « انقلاب اسلامی را ادامه راه سیدالشهدا دانستهاند.»
با دقت در این امر درمییابیم که همانگونه که قیام امام حسین علیهالسلام برای برپایی ولایت الله و نابودی حاکمیت طاغوت بوده انقلاب اسلامی نیز مسیری روشن برای خروج از بنبست جاهلیت ثانی است پس خلاف آنچه برخی معاندان انقلاب بر همگان القا میکنند مسیر انقلاب نه مسیری است که بر کثرات موجود دامن زند بلکه همان مسیر وحدانی عاشورا است که به سبب غلظتِ غفلتِ تاریخیِ بشر به حجاب رفته و حال تنها ناجیان صراط ولایت، انقلابیون عاشورا منشاند.
1 ـ این استقبال غمناک به تفضیل در بحارالانوار /ج 45 / ص 127 / باب 39؛ تظلم الزهرا / ص 275 میباشد.
2 ـ امام خامنهای روحنا فداه
فاطمه جوانی،نوجوان 16 ساله
- ۹۴/۰۸/۱۷