فقهی که نباید در سینه علما مستور بماند!
جایگاه و اهمیت علم فقه در تولید علم
اصلیترین هدف نهضت علمی و فرآیند تمدن سازی، طراحی و تنظیم یک نظامِ زندگیِ الهیِ اجتماعیِ عادلانه است که همهی اجزا و ابعاد و نظامهای آن انسان را در مسیر رسیدن به والاترین اهداف خلقت و دستیابی به سعادت و خوشبختیِ جاودانه رهنمون سازد. نظامی که همه قوانین و قواعد آن بر اساس فطرت الهی تدوین و تنظیمشده و منظم به نظم فطری توحیدی است.
یکی از رشتههای علمی که در تولید علم انسانی توحیدی، نقش کلیدی را ایفا میکند، « علم فقه» میباشد
علم فقه را در دو معنای عام و خاص میتوان دستهبندی کرد که فقه در مفهوم عام به معنای فهم و آگاهی و تبیین لب و حقیقت دین است.
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) قال:» الفقیه کلّ الفقیه من لم یقنّط النّاس من رحمةاللَّه و لم یؤیسهم من روحاللَّه و لمیؤمنهم من مکراللَّه»(نهجالبلاغه، کلمات قصار، ش ۹۰)
در این روایت وظایف فقیه واقعی را بیان میکند که فقیه کسی است که:
«حقیقت را آنچنانکه هست، برای مردم بیان بکند؛ نه با سختگیریها و تنگنظریها و دخالت دادن برخی کجفهمیها مردم را مأیوس بکند، نه با هوی پرستی و تبعیت از رأی غیرمتکی به مبانی، مردم را از مکر الهی ایمن بکند و به گناهان تشویق نماید. لبّ فقاهت این است: فهم حقیقت دین و حقیقت شریعت و بیان آن به مردم.» (۱۳۷۰/۶/۳۱ بیانات در آغاز درس خارج فقه)
در این قسمت، علم فقه و فقیه وظیفه دارد که حقیقت شریعت و دین حق را بهدرستی بشناسد و به مردم بفهماند تا معرفت حقیقی که نیازِ فطرتهای پاک انسانی است را جوابگو باشد.
فقه در معنای خاص عبارتست از بیان احکام و قواعد و دستورالعملهای همه اجزای یک زندگی الهی و شایستهی انسانی در همهی ابعاد اجتماعی و فردی.
انسانها دارای احوالات و نیازهای گوناگونی از قبل از تولد تا بعد از مرگ هستند که تکلیف و سرنوشت همهی این نیازها و استعدادهای انسانی در علم فقه روشن میشود.
فقیه با مراجعه به متون و منابع دستاول و معتبر دینی
همهی وظایف و راهکارهای زندگی اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اخلاقیِ انسانها را در همهی زمانها تعیین میکند. به عبارتی فقیه احکام فرعی را از این اصول استنباط و بیان میکند.
این دومفهوم-عام و خاص- ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند چراکه تنها فقیهی که لب و حقیقت دین را برمبنای دیدگاه توحیدی و فطرت شناخته میتواند احکام و قواعد و دستورات دین را برای زندگی انسانها در همهی دورانها و در جهت پاسخگویی به نیازهای لحظهبهلحظهی آنها بکار گیرد وگرنه فقیهی مینای معرفتی و فکریِ التقاطی و متحجرانه داشته باشد هیچگاه بهضرورت طراحی و تدوین نظامهای الهی تمدن و حکومت انسانی پی نخواهد برد.
از طرفی هم اگر فقه ناب شیعی که در طول زمان با آرا و نظرات و شبهات و مسائل گوناگون برخورد داشته و در اثر آن تکامل پیداکرده و ازلحاظ عمق و وسعت در هر دوره نسبت به دوره قبل پیشرفت داشته است، به قول امام خمینی (ره) در سینه علما مستور بماند و ظرفیت تمدن ساز دین وارد عرصهی اجتماعی و سیاسی و حکومتی و نظام سازی نشود هیچگاه جایگاه دین و شریعت نیز در قلبها و اذهان مردم جلوه کامل نخواهد داشت.
در این برهه وظیفه اساسی اندیشمندان و عالمانِ دلسوز، در عرصه تولید علم و تمدن سازی، توجه درست به شناخت جایگاه این علم و پرداختن به آن بر مبنای اندیشه توحیدی است.
امام خمینی، انقلابی بر مبنای اسلام و بر اساس قواعد فقه شیعی ایجاد کرد و تنها راه تحقق تامِ این انقلاب نیز، فهم حقیقت آن و به کار انداختن همه تلاشهای علمی و عملی در همین مسیر است و باید به این نکته توجه کرد که توجه صِرف به مسائل فردی و در بعضی موارد مسائل محدود خانوادگی و اجتماعی و منحصر شدن رسالههای عملیه به این مسائل، بدون توجه به دیگر ابواب اجتماعی و سیاسی فقهی که تا به امروز به دلایل مختلف، همچنان مسکوت مانده و توجهی به آن نشده و البته نقش کلیدی در تحقق اهداف اسلامی در عرصهی حکومت سازی دارد، آسیب بزرگی است که بیتوجهی به آن چیزی جز خسران به دنبال نخواهد داشت.
آمنه شمس
- ۹۴/۱۰/۲۱