نشریه آیینه روبرو

ماهنامه علمی،فرهنگی،سیاسی آیینه روبرو-دانشگاه اصفهان

نشریه آیینه روبرو

ماهنامه علمی،فرهنگی،سیاسی آیینه روبرو-دانشگاه اصفهان

یکی از ضرورت‌های خواندن فلسفه و عرفان است که این دو علم، در پرورش ذهن آدمی و آماده نمودن آن برای فهم معارف غامض و پیچیده قرآن و روایات، نقش مهمی ایفا می‌کند. آیات قرآن کریم و نیز روایات وارده از ناحیه ائمه اطهار علیهم‌السلام در یک سطح نبوده و فهم برخی از آنان بدون حدت ذهن و قدرت بالای فکری میسر نیست.

هوالاول والاخر والظاهر والباطن و تبت یدا ابی لهب و تب باهم متفاوت‌اند. برخی فرازهای خطبه اول نهج‌البلاغه و بعضی خطب دیگر این کتاب عزیز را چه کسی بی فهم مقدمات عقلی و فلسفی آن را درمی‌یابد؟

یکی دیگر از ضرورت‌های دیگر مطالعه فلسفه و عرفان آن است که ما برای تبیین، تفسیر، توجیه و دفاع از نصوص دینی و آیات و روایات نیاز به چارچوبِ فکری و نظام فکری و تحلیلی منسجم داریم. فلسفه به‌خصوص حکمت متعالیه و نیز عرفان نظری این چارچوب را برای ما فراهم می‌کند. به‌راستی ما برای تبیین آیات و روایات توحیدی که به‌طور پراکنده و در سطوح مختلف در قرآن کریم و روایات آمده چه چارچوبی در اختیارداریم به‌جز چارچوب فلسفه اسلامی یا کلامی که به‌شدت متأثر از فلسفه اسلامی است؟ در دفاع از معارف الهی و اسلامی آیا نباید از فلسفه بهره برد؟ چه کسی و چه مکتبی در دهه سی و چهل شمسی در مقابل امواج مارکسیستی و مادی که سراسر جامعه ایران را فراگرفته بود ایستادگی کرد؟ آیا جز فلسفه اسلامی و حکمت متعالیه که توسط علامه طباطبایی و استاد شهید مطهری بیان می‌گشت؟

در اینجا خوب است به سخن حکیمانه مقام معظم رهبری اشاره‌کنیم که می‌فرمایند:
با یکی از مراجع عظام تقلید دراین‌باره به‌صورت حضوری صحبت کردم. به ایشان عرض کردم که درباره تدریس فلسفه همیشه در حوزه‌های علمیه دو نظر وجود دارد و حضرت‌عالی در مقام منع هستید، اما علت این‌که بنده از تدریس فلسفه حمایت می‌کنم این است که اگر فلسفه اسلامی در حوزه تعطیل شود، دیگران فلسفه پوچ غربی را با رنگ اسلام به حوزه‌ها و دانشگاه‌ها عرضه می‌کنند. غیر اسلام به‌جای اسلام عرضه می‌شود و لازم است برای ایستادن در مقابل چنین انحرافی فلسفه اسلامی در حد نیاز در حوزه‌ها تدریس شود. این مرجع تقلید سکوتی اختیار کردند که حاکی از رضایت ایشان داشت. (به نقل از پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ماهنامه حاشیه، ش 1، مهر 90، ص 13)
داوود عرفانی فر

  • نشریه آیینه روبرو

جایگاه فلسفه در تولید علم جایگاهی مبنایی است و فلسفه پشتوانه فکری برای علوم دیگر است چراکه در فلسفه، به حقیقت امور توجه میشود و موجودات و عالم هستی و خداوند متعال و رابطه¬ی بین آن¬ها، آن‌طور که حقیقت دارد و در عالم واقع وجود دارد، موردبررسی قرار میگیرد. بدیهی است که هر سبک زندگی بر اعتقادات و افکاری بناشده است و این مبانی از دیدگاه فکری و نوع خاصی از نگاه به هستی، منشأ می¬گیرد. چراکه اعمال انسان از فکر و اندیشه ی او متأثر است.

بنابراین نوع نگاه به هستی در سبک زندگی افراد بسیار تأثیرگذار است و در علوم مختلف هم ابتدا فلسفه است که هنرنمایی می-کند و سپس بر مبنای آن فکر، نظریه ای علمی ارائه می شود. به‌خصوص در علوم انسانی و به‌طور خاص حکمت متعالیه که دربردارنده ی حقایقی است که در مشربهای فلسفی قبل به چشم نمی خورد. هرچه برداشت ذهن از واقعیات به حقیقت آنها نزدیک‌تر باشد، نظریات علوم هم به حقیقت نزدیک‌تر است؛ بنابراین حکمت متعالیه که پرده از ابهامات موجود در شناخت هستی برداشته است، نقشی اساسی در تولید علم خواهد داشت.

 به‌طور مثال در حکمت متعالیه صحبت از اراده ی خداوند به خلق نظام احسن شده است بنابراین در تمام علوم باید این پیش‌فرض وجود داشته باشد که نظریه¬ای که ارائه میشود با نظام احسن در تقابل و تضاد قرار نگیرد و در غیر این صورت انتظار کارایی نداشتن و بی‌اثر ماندن آن نظریه مسئله‌ای غیرقابل‌اجتناب خواهد بود. چون نظام احسن الهی همچون کالبدی که توسط نفس مدیریت می شود، توسط خالق هستی بخش مدیریت می¬گردد؛ و همان¬گونه که نفس هنگام ورود ماده ای مضر به بدن، به‌صورت احساس درد، واکنش نشان می¬دهد، هرگونه ناهماهنگی در دایره هستی با نظام احسن الهی مردود تلقی شده و انسان را از هدف اصلی که همانا رسیدن به قرب الهی است دور می کند؛ و این ناهماهنگی ها و دردهای بشر به صورتهای مختلف من‌جمله بیماریهای روحی، آشفتگی اقتصادی، عدم امنیت و ... بروز و ظهور می یابد.

آثار حکمت متعالیه در تولید علم بسیار زیاد است چراکه تولید علم نیاز به مبنای فکری دارد و این نیاز در حکمت متعالیه بیشتر از مشرب¬های فکری دیگر پاسخ‌داده‌شده است.

فطمه سادات معنوی

  • نشریه آیینه روبرو


داستان آدم در قران، معنی انسانیت در عالم است. خداوند، خالق انسان فرمود: " انی جاعل فی‌الارض خلیفة" من بنا دارم بر روی زمین همواره برای خود خلیفه تعیین کنم پس فلسفه خلقت آدم همین یک کلمه است، که خدا می‌خواهد در زمین خلیفه تعیین کند و خلیفه خدا هم حتماً مجلی و محل ظهور اسماء الهی است و همه اسماء الهی باید به‌طور کامل در خلیفه خداوند جلوه کند و این خلیفه خداست که محل نمایاندن اسماء الهی می‌شود. ازآنجاست که آدم، نماینده تمام انسان‌ها باید امتحان شود تا بتواند کمالات الهی را به نمایش بگذارد.

خداوند به آدم فرمود: تو و همسرت در بهشت باشید و هر طور که می‌خواهید می‌توانید در بهشت تصرف کنید اما " و لا تقربا هذه الشجرة فتکونا من الظالمین" به این درخت نزدیک نشوید که از ظالمین خواهید شد که این ظلم به معنای ظلم به خود است. امام خمینی (ره) راجع به این شجره ممنوعه می‌فرماید: خطای آدمی این بود که به کثرت اسماء متوجه شده و این شجره، شجره کثرات بود و شیطان آدم را به این کثرت و دنیا هدایت کرد و نظر او را از محبوب، انحراف و انصراف داد. آدم به کیفر نظر به عالم طبیعت اهباط شد تا از این کثرات سیر کرده و بداند که این کثرات لایق توجه نبوده است.

 با هبوط آدم به عالم ملک، شریعت الهی ظهور کرد چون قبل از هبوط اصلاً شریعت معنا نمی‌داد چراکه انسان همواره در دنیا، برای تنظیم نظام زندگی‌اش، نیاز به قانون و هدایت الهی دارد. اصل و منشأ شریعت الهی خداوند است که این شریعت، هماهنگی کامل با ظاهر و باطن انسان دارد یعنی مطابق با فطرت انسان می‌باشد. عالم هستی و انسان، تکوینا به‌سوی ذات حق، درحرکت است اما نکته مهم اینجاست که انسان برای رسیدن به سعادت و دوری از شقاوت و تحقق اهداف خلقت برای او، باید با نظام تکوین هماهنگ شود یعنی هیچ بعدی از ابعاد زندگی انسان از سیر الی الله بیرون نیست.

سیر الی الله همان رفع حجاب‌های ظلمانی و نورانی است که پس از رفع این حجاب‌ها قلب و وجود انسان به نور توحید منور خواهد شد که رسیدن به این مقام راهی جز عمل به دستورات الهی ندارد و حکومت باید راه تحقق اراده تشریعی حضرت حق و عین ان باشد و همچنین با عمل به شریعت الهی و جاری ساختن احکام آن، مبتنی بر عقاید حق، جامعه را با عالم ملکوت و عوالم دیگر هماهنگ کرده و جامعه ب سمت توحید پیش خواهد رفت...
حال چطور می‌توان به چنین حکومتی رسید؟؟؟
ادامه دارد..

نیلوفر وحید

  • نشریه آیینه روبرو

:

همه وجود انسان تشکیل‌شده از عقاید او.
انسان آن‌گونه زندگی می‌کند که می‌اندیشد؛ بنابراین زندگی انسان درگرو اندیشه‌اش می‌باشد. هرگونه که فکر کرد و اندیشید به همان مقدار رشد می‌کند و یا برخلاف آن دچار تباهی می‌گردد. انسان به‌طور فطری به‌سوی جامع صفات متعالی گرایش و کشش دارد. با بازنگریستن به آیه‌ی: «نفخت فیه من روحی» حقیقت انسان آینه‌ای است از وجود حضرت حق،

خداوندی که تمام اسماء مقدس و والا مرتبه را داراست. ازاین‌رو دلیل گرایش او گرایش به اصل خود و جذبه‌ی کمال است.
واضح است که انسان در هر مرتبه‌ای که باشد مرتبه‌ای بالاتر را طلب می‌کند و در رکود و بی‌حرکتی احساس نقص می‌کند که افسردگی و بیماری از نتایج این نقصان است. سیر به‌سوی اصل خود پاسخ کمال خواهی اوست ولی هنگامی‌که ارزش‌ها برای شخص تغییر کنند، اصل را فراموش کرده و کمال را در مادیات و مسائل خرد و بی‌ارزشی چون شهرت، ثروت و مقام و... می‌یابد که این مطالبات درخور شأن مخلوقی چون او نیست و مقصود و منظور او برای آفرینش نیل به غایتی گران‌بهاست که مشغول شدن به غیر آن تنها انسان را نسبت به مسیری که باید طی کند بی‌اعتنا و چه‌بسا از آن منحرف می‌سازد. مسیری که سراسر زیبایی مطلق است و شایستگی این را دارد که صراط مستقیم و معبر لقاءالله باشد..
تمامی استعدادهای انسان برای رسیدن به آن هدف ارزشمند به کار گرفته می‌شوند و این راه، بهار انسانیت است.

برای شناخت این مسیر ابتدا باید عقاید و اندیشه‌های خود را بشناسیم! و ببینیم آیا خارج از این مسیر است و یا در راستای پیشبرد ما به سمت جلو؟

عقیده‌ی هر فرد زندگی او و بالاتر از آن خود شخص را می‌سازد چراکه طریقه‌ی زندگی کردن که تمامی گزاره‌های زندگی را شامل می‌شود، دستورالعمل‌هایی است که از نوع بینش و اندیشه‌ی ما برمی‌خیزد و هر حرکتی از کوچک و بی‌اهمیت تا بزرگ‌ترین و حیاتی‌ترین به نوع تفکر ما بستگی دارد، پس عقاید، اعمال و رفتار ما در ساخت شخصیت و زندگی ما اهمیت بسیار دارد.

نوع شخصیت و تفکر هرکس هرگونه که شکل گرفت بر اساس آن اهدافش نیز شکل می‌گیرد. انسان بدون هدف بی‌معناست و هدف است که به او معنا می‌دهد و محرک اوست (همان‌طور که قبلاً گفته شد) انسان بی‌تحرک شباهتی به انسان ندارد؛ زیرا انسان برای سیر و دست‌یابی به اهدافش آفریده‌شده است و کمال او در پاسخگویی به خواسته‌های روح عظیم و بی‌نهایت طلب اوست که اگر پاسخ گفتن به نیازهای حقیقی روح خود را هدف قرار دهد و به‌راستی نیازهای حقیقی را بشناسد و درصدد پاسخ گفتن به آنان برآید، دقیقاً همان هدفی را برگزیده است که باید..
مینا قاسمی
دانش‌آموز 16 ساله



  • نشریه آیینه روبرو


دریافت
حجم: 2.23 مگابایت

  • نشریه آیینه روبرو


جایگاه عرفان در علوم انسانی و تولید علم

تولید علم و نظریه‌پردازی، از بحث‌هایی است که سال‌هاست اندیشمندان مسلمان را به اندیشیدن واداشته است.
نظریه‌پردازی علوم اسلامی وقتی ضرورت میابد که بحث سیطره مطرح می‌شود، سیطره بر عوالم و باطن بشریت...
علوم انسانی یا ریشه در وحی دارد یا اینکه ریشه‌اش در نفسانیت بشری (اومانیسم) است، وقتی دیده می‌شود جامعه‌ی بشری بر اساس سیطره علوم اجتماعی و روانشناسی و سیاست بشری منفک از وحی اداره می‌شود و این سیطره‌ی این علوم بر باطن‌ها و عوالم بشر تأثیر داشته است، این امر ضرورت خود را به نمایش می‌گذارد که برای اینکه بتوان راه سعادت و هدایت بشر و جامعه‌ی بشری را فراهم آوریم و جامعه توحیدی را محقق کنیم، باید که این سیطره علوم انسانی غربی را بر بشر کنار زده و علوم انسانی حاصل از شریعت الهی را بر بشر حاکم کنیم تا از این طریق الله بر باطن‌ها سیطره یابد و عوالم به به‌واسطه این حاکمیت الهی بر فطرت هماهنگ شده به‌دوراز تشتت و تکثر به وحدت برسند.
 البته کسی که می‌خواهد دست به نظریه‌پردازی اسلامی بزند با توجه به این‌که این علوم علومی است که ریشه در وحی دارد باید فردی باشد که این مراحل سیر وحدت را درون خود مستقر کرده باشد.

 اساساً یک نظریه پرداز-الهی یا غیر الهی-علومی را ظهور می‌دهد که عالَم و دنیای او بر آن منطبق است. اگر این نظریه‌پرداز با استقرار دین حق درون خویشتن، به عالَمی الهی و وحیانی دست‌یافته باشد، اگر درون خویش را منطبق بر شریعت الهی قرار داده باشد و مراتب وحدت را درک کرده باشد، علومی که از این عالَم جوشش می‌کند علوم وحیانی والهی است و جامعه‌ی بشری را هم به وحدت می‌رساند و به همین ترتیب چنانچه یک متفکر از درونی غیرشرعی برخوردار باشد علومی که از این شخص ظهور می‌یابد ضرورتاً علوم سکولار وغیرالهی است و این علوم جامعه‌ی بشری را به کثرت می‌کشاند. از طرفی هم باید دقت کرد که این نظریه‌پرداز علوم اسلامی اگر به کنه دین توجه نداشته باشد و دچار قشریت و ظاهرگرایی باشد، باز این علومی که از این شخص ظهور میابد علومی نیست که بتواند جامعه را به وحدت برساند چراکه این متفکر خود به وحدت نرسیده است و اگر این علومی که ازاوصادر می‌شود بر بشر حاکم شود به همان ترتیب بشر را در سطح قشر متوقف کرده، از عمق آن محروم می‌گرداند.

بنابراین اگر بحث از علوم انسانی است، اگر بحث از تولید علم است باید به این نکته توجه نمود که عرفان جایگاه بسیار مهمی در این خصوص خواهد داشت. علاوه براین مباحث، یک عارف، آن‌کسی است که نظریه‌پردازی در علوم اسلامی و تولید علم انسانی را از واجبات خویش بداند، و اهمال در این امر را خروج از امر رب خویش لحاظ کند. چراکه خصوصیت مهم یک عارف آن است که مراقبت مداوم کند بر اینکه امری غیر از امر رب و مولای خویش تجلی ننماید بنابراین او نمی‌تواند حاکمیت و سیطره‌ی علوم اجتماعی سکولار و روانشناسی سکولار را تاب بیاورد چراکه حاکمیت این علوم سکولار عین اراده‌ی غیر الهی است. و اراده غیر الهی یعنی به حجاب رفتن اراده‌ی الهی.

وجیهه زارعی

  • نشریه آیینه روبرو


جایگاه و اهمیت علم فقه در تولید علم

اصلی‌ترین هدف نهضت علمی و فرآیند تمدن سازی، طراحی و تنظیم یک نظامِ زندگیِ الهیِ اجتماعیِ عادلانه است که همه‌ی اجزا و ابعاد و نظام‌های آن انسان را در مسیر رسیدن به والاترین اهداف خلقت و دست‌یابی به سعادت و خوشبختیِ جاودانه رهنمون سازد. نظامی که همه قوانین و قواعد آن بر اساس فطرت الهی تدوین و تنظیم‌شده و منظم به نظم فطری توحیدی است.
یکی از رشته‌های علمی که در تولید علم انسانی توحیدی، نقش کلیدی را ایفا می‌کند، « علم فقه» می‌باشد

علم فقه را در دو معنای عام و خاص می‌توان دسته‌بندی کرد که فقه در مفهوم عام به معنای فهم و آگاهی و تبیین لب و حقیقت دین است.
امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) قال:» الفقیه کلّ الفقیه من لم یقنّط النّاس من رحمةاللَّه و لم یؤیسهم من روح‌اللَّه و لم‌یؤمنهم من مکراللَّه»(نهج‌البلاغه، کلمات قصار، ش ۹۰)

در این روایت وظایف فقیه واقعی را بیان می‌کند که فقیه کسی است که:
«حقیقت را آن‌چنان‌که هست، برای مردم بیان بکند؛ نه با سخت‌گیری‌ها و تنگ‌نظری‌ها و دخالت دادن برخی کج‌فهمی‌ها مردم را مأیوس بکند، نه با هوی پرستی و تبعیت از رأی غیرمتکی به مبانی، مردم را از مکر الهی ایمن بکند و به گناهان تشویق نماید. لبّ فقاهت این است: فهم حقیقت دین و حقیقت شریعت و بیان آن به مردم.» (۱۳۷۰/۶/۳۱ بیانات در آغاز درس خارج فقه‌)
در این قسمت، علم فقه و فقیه وظیفه دارد که حقیقت شریعت و دین حق را به‌درستی بشناسد و به مردم بفهماند تا معرفت حقیقی که نیازِ فطرت‌های پاک انسانی است را جوابگو باشد.

فقه در معنای خاص عبارتست از بیان احکام و قواعد و دستورالعمل‌های همه اجزای یک زندگی الهی و شایسته‌ی انسانی در همه‌ی ابعاد اجتماعی و فردی.
انسان‌ها دارای احوالات و نیازهای گوناگونی از قبل از تولد تا بعد از مرگ هستند که تکلیف و سرنوشت همه‌ی این نیازها و استعدادهای انسانی در علم فقه روشن می‌شود.

فقیه با مراجعه به متون و منابع دست‌اول و معتبر دینی
همه‌ی وظایف و راهکارهای زندگی اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اخلاقیِ انسان‌ها را در همه‌ی زمان‌ها تعیین می‌کند. به عبارتی فقیه احکام فرعی را از این اصول استنباط و بیان می‌کند.

این دومفهوم-عام و خاص- ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند چراکه تنها فقیهی که لب و حقیقت دین را برمبنای دیدگاه توحیدی و فطرت شناخته می‌تواند احکام و قواعد و دستورات دین را برای زندگی انسان‌ها در همه‌ی دوران‌ها و در جهت پاسخگویی به نیازهای لحظه‌به‌لحظه‌ی آن‌ها بکار گیرد وگرنه فقیهی مینای معرفتی و فکریِ التقاطی و متحجرانه داشته باشد هیچ‌گاه به‌ضرورت طراحی و تدوین نظام‌های الهی تمدن و حکومت انسانی پی نخواهد برد.

از طرفی هم اگر فقه ناب شیعی که در طول زمان با آرا و نظرات و شبهات و مسائل گوناگون برخورد داشته و در اثر آن تکامل پیداکرده و ازلحاظ عمق و وسعت در هر دوره نسبت به دوره قبل پیشرفت داشته است، به قول امام خمینی (ره) در سینه علما مستور بماند و ظرفیت تمدن ساز دین وارد عرصه‌ی اجتماعی و سیاسی و حکومتی و نظام سازی نشود هیچ‌گاه جایگاه دین و شریعت نیز در قلب‌ها و اذهان مردم جلوه کامل نخواهد داشت.
در این برهه وظیفه اساسی اندیشمندان و عالمانِ دلسوز، در عرصه تولید علم و تمدن سازی، توجه درست به شناخت جایگاه این علم و پرداختن به آن بر مبنای اندیشه توحیدی است.

امام خمینی، انقلابی بر مبنای اسلام و بر اساس قواعد فقه شیعی ایجاد کرد و تنها راه تحقق تامِ این انقلاب نیز، فهم حقیقت آن و به کار انداختن همه تلاش‌های علمی و عملی در همین مسیر است و باید به این نکته توجه کرد که توجه صِرف به مسائل فردی و در بعضی موارد مسائل محدود خانوادگی و اجتماعی و منحصر شدن رساله‌های عملیه به این مسائل، بدون توجه به دیگر ابواب اجتماعی و سیاسی فقهی که تا به امروز به دلایل مختلف، همچنان مسکوت مانده و توجهی به آن نشده و البته نقش کلیدی در تحقق اهداف اسلامی در عرصه‌ی حکومت سازی دارد، آسیب بزرگی است که بی‌توجهی به آن چیزی جز خسران به دنبال نخواهد داشت.
آمنه شمس

  • نشریه آیینه روبرو


« و توای  مدعی  گمان مبر که عاشورا روزی است در میان‌روزها و کربلا شهری است در میان شهرها»، عاشورا و کربلا رایت حضرت حق است که از ارض سفلی تا عرش اعلی فریاد ولایت سر می‌دهد.؛ و کجایند حسینیان که نوای هل من ناصر ینصرنی حسین علیه‌السلام  را که در سراسر زمان طنین انداخته و زمین را به لرزه  درآورده لبیک‌گویند و بر همگان بنمایند که اینجا کربلاست و عاشورا در جریان..
 هر آنکه بینگارد که تا سال 61 هجری و حضور در خیل امام حسین  علیه‌السلام، زمان، حجاب گشته و عاشورا محجوب زبان بربندد و هشیار باشد که یزیدیان نیز چنین بوده‌اند و نه‌فقط یزیدیان سال 61 هجری بلکه تمام آنان که مبنای زندگی‌شان  بر پایه‌ی غیر ولایت است در خیل شیاطینی‌اند که در لباس انس ظاهر گشته و بر اصل وجود خویش ـ که امام است ـ شمشیر کشیده‌اند، پس ای اهل عالم گوش بسپارید به نغمه‌ی یومُ العاشورا و ارضٌ کربلا.. می‌شنوید؟!  تمام هستی بر این اصل (ولایت) اذعان دارند و این انسان همچنان از ولایت غائب است

  • نشریه آیینه روبرو


انجام‌وظیفه در وقت لازم، جهت تاریخ را رقم خواهد زد...

این روزها یادآور نهضت عظیم و فراموش‌نشدنی حسین بن علی علیه‌السلام است. ایام محرّم برای ما اهمیت تاریخی و معنوی و انسانی دارد؛ و حادثه محرّم، حادثه‌ای نیست که با گفتن و برگزار کردن، تکراری شود. عاشورا یک صحنه عبرت است. انسان باید از این صحنه عبرت بگیرد. عبرت گیری یعنی خود را با آن وضعیت مقایسه کند و بفهمد هم‌اکنون در چه حال و چه وضعیتی است. چه چیزی او را تهدید می‌کند و چه چیزی برای او لازم است. این عبرت است.

ازجمله درس‌های بزرگی که عاشورا به ما می‌دهد، وظیفه‌شناسی و کسب بصیرت است. در واقعه قیام کربلا، خواص جامعه که سردمداران اندیشه در جامعه هستند و عموم مردم از آنان پیروی می‌کنند، وظیفه عصر خویش را تشخیص نداده و نکردند آنچه را که باید می‌کردند. چراکه ایجاد یک فکر، گفتمان و جریان فکری در جامعه به دست خواص و اندیشمندان جوامع است؛ آن‌ها هستند که می‌توانند فکر ملت‌ها را به یک سمتی هدایت کنند که مایه‌ی نجات ملت‌ها شود؛ همچنان که می‌توانند به سمتی ببرند که مایه‌ی بدبختی و تیره‌روزی ملت‌ها شود.

انجام‌وظیفه در وقت لازم آن‌قدر اهمیت دارد که گاهی یک حرکت بجا و به‌وقت، تاریخ را نجات می‌دهد و گاهی یک حرکت نابجا که ناشی از ترس و ضعف و دنیاطلبی است، تاریخ را در ورطه گمراهی قرار می‌دهد. شناخت وظیفه و انجام به‌موقع آن توسط خواص یک جامعه، حرکت تاریخ را رقم می‌زند. «برخی از اهالی کوفه که با عنوان توّابین چند ماه بعد از حادثه‌ی عاشورا قیام کردند و به شهادت رسیدند، به امام حسین علیه‌السلام ایمان داشتند و ان‌شاءالله در نزد خداوند هم مأجور هستند، اما آن وظیفه‌ای را که باید عمل می‌کردند، انجام ندادند، زیرا «لحظه» و عاشورا را نشناختند.» امام خامنه‌ای، دیدار مسئولان شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی و ستادهای دهه فجر با رهبر انقلاب،29/10/88
اگر بصیرت لازم در شناخت وظیفه وجود نداشته باشد انسان نمی‌داند در کجای تاریخ قرارگرفته و چه باید بکند. وظیفه هر عصر و دوره‌ای توسط ولی زمان مشخص می‌شود.
وقتی امام حسین علیه‌السلام قیام کرد - با آن عظمتی که در جامعه‌ی اسلامی داشت - بسیاری از خواص به نزدش نیامدند و به او کمک نکردند. ببینید وضعیت در یک جامعه تا چه اندازه به‌وسیله‌ی خواصی که حاضرند دنیای خودشان را به‌راحتی بر سرنوشت دنیای اسلام در قرن‌های آینده ترجیح دهند، خراب می‌شود! تصمیم‌گیری خواص در وقت لازم، تشخیص خواص در وقت لازم، گذشت خواص از دنیا در لحظه‌ی لازم، اقدام خواص برای خدا در لحظه‌ی لازم. این‌هاست که تاریخ و ارزش‌ها را نجات می‌دهد و حفظ می‌کند! در لحظه‌ی لازم، باید حرکت لازم را انجام داد.

ازجمله خواص جامعه ما دانشگاهیان هستند چراکه تفکر و علم از دانشگاه به جامعه سرایت پیدا می‌کند و به‌وسیله تفکر و علم تولیدشده جامعه اداره می‌شود. دانشگاهیان به‌عنوان پرچم‌داران تفکر و علم بایستی وظیفه زمان را به‌درستی تشخیص داده و عمل کنند. اینک مهم‌ترین وظیفه از سوی رهبری به‌عنوان نهضت علمی و تولید علم مطرح‌شده است. دانشگاه‌ها و حوزه‌های علمیه به‌عنوان پرچم‌داران این نهضت بزرگ وظایف سنگینی را به عهده‌دارند.

«بنابراین اساتید دانشگاه، فرزانگان و نخبگان علمی در هر کشوری می‌توانند سررشته‌دار حرکت مردم شوند؛ البته به‌شرط اخلاص، به‌شرط شجاعت، به‌شرط نترسیدن از دشمنان. اگر ترس آمد، اگر طمع آمد، اگر غفلت آمد، اگر تنبلی آمد، کار خراب خواهد شد. اگر ترس نبود، شجاعت بود، اگر طمع نبود، اگر غفلت نبود، هوشیاری و بیداری بود، آن‌وقت کار درست خواهد شد. امام خامنه‌ای، بیانات در دیدار شرکت‌کنندگان در اجلاس جهانی اساتید دانشگاه‌های جهان اسلام و بیداری اسلامی،21/09/91

«اگر در سال شصت‌ویک هجری برای حفظ اسلام پرچم قیام و جهاد علم شد، امروز نیز بنا بر فرمان ولایت بایستی نهضت عظیمی درزمینه تولید علم پایه‌گذاری شود تا بتوان با علم الهی زندگی بشر را سامان داد.
 پس هرکس سودای جهاد درراه خدا را دارد و هرکس به دنبال انجام وظایف عصر کنونی است باید وارد سنگر تولید علم شود؛ سنگر ایجاد تحول در تفکر و علم.

زهرا پورکبیریان

  • نشریه آیینه روبرو

دریافت
حجم: 2.12 مگابایت

  • نشریه آیینه روبرو