جایگاه حکمت متعالیه در تولید علم
جایگاه فلسفه در تولید علم جایگاهی مبنایی است و فلسفه پشتوانه فکری برای علوم دیگر است چراکه در فلسفه، به حقیقت امور توجه میشود و موجودات و عالم هستی و خداوند متعال و رابطه¬ی بین آن¬ها، آنطور که حقیقت دارد و در عالم واقع وجود دارد، موردبررسی قرار میگیرد. بدیهی است که هر سبک زندگی بر اعتقادات و افکاری بناشده است و این مبانی از دیدگاه فکری و نوع خاصی از نگاه به هستی، منشأ می¬گیرد. چراکه اعمال انسان از فکر و اندیشه ی او متأثر است.
بنابراین نوع نگاه به هستی در سبک زندگی افراد بسیار تأثیرگذار است و در علوم مختلف هم ابتدا فلسفه است که هنرنمایی می-کند و سپس بر مبنای آن فکر، نظریه ای علمی ارائه می شود. بهخصوص در علوم انسانی و بهطور خاص حکمت متعالیه که دربردارنده ی حقایقی است که در مشربهای فلسفی قبل به چشم نمی خورد. هرچه برداشت ذهن از واقعیات به حقیقت آنها نزدیکتر باشد، نظریات علوم هم به حقیقت نزدیکتر است؛ بنابراین حکمت متعالیه که پرده از ابهامات موجود در شناخت هستی برداشته است، نقشی اساسی در تولید علم خواهد داشت.
بهطور مثال در حکمت متعالیه صحبت از اراده ی خداوند به خلق نظام احسن شده است بنابراین در تمام علوم باید این پیشفرض وجود داشته باشد که نظریه¬ای که ارائه میشود با نظام احسن در تقابل و تضاد قرار نگیرد و در غیر این صورت انتظار کارایی نداشتن و بیاثر ماندن آن نظریه مسئلهای غیرقابلاجتناب خواهد بود. چون نظام احسن الهی همچون کالبدی که توسط نفس مدیریت می شود، توسط خالق هستی بخش مدیریت می¬گردد؛ و همان¬گونه که نفس هنگام ورود ماده ای مضر به بدن، بهصورت احساس درد، واکنش نشان می¬دهد، هرگونه ناهماهنگی در دایره هستی با نظام احسن الهی مردود تلقی شده و انسان را از هدف اصلی که همانا رسیدن به قرب الهی است دور می کند؛ و این ناهماهنگی ها و دردهای بشر به صورتهای مختلف منجمله بیماریهای روحی، آشفتگی اقتصادی، عدم امنیت و ... بروز و ظهور می یابد.
آثار حکمت متعالیه در تولید علم بسیار زیاد است چراکه تولید علم نیاز به مبنای فکری دارد و این نیاز در حکمت متعالیه بیشتر از مشرب¬های فکری دیگر پاسخدادهشده است.
فطمه سادات معنوی
- ۹۴/۱۰/۲۱